یکی از هنرجویان من گفت: “استاد! چرا خودتان را معرفی نمی کنید؟” گفتم: “حق با شماست؛ مدتی این مثنوی تأخیر شد…” گفت: “افرادی که در پی کسب موقعیت های انجمن خوشنویسان و تسلط بر آن هستند از هر فرصتی برای معرفی خود استفاده می کنند.” گفتم: “نفرمایید برای «معرفی خود»؛ بفرمایید برای «مطرح نمودن خود»؛ چون معرفی وجه مقرون به حقیقت رفتار و نماد شأن و مرتبه ی اشخاص است. بر خلاف مطرح شدن که حاکی از دستهای تهی و مرتبه ی نازل آنان است.” گفت: “امیدوارم عمق چنین فلسفه ای برای آنان قابل درک باشد.” گفتم: “کاملاً قابل درک است ولی خودشان را به خواب زده اند. ضمناً باید بگویم زیاد هم ناشناخته نیستم، بسیاری سازمانها و موسسات علمی و آموزشی، دانشگاهی، رسانهای و مردم بزرگوار ایران با نام و آثار من آشنایی دارند.” گفت: “ولی خیلی بیشتر از این ها حق دارید که شما را بشناسند و در شرایطی که آنها سالیان متمادی است صلاحیتها و درجه و مرتبه هنری شما را انکار نموده و جلوگیری از تحقق شخصیتتان را در دستور کار قرار دادهاند؛ وقتش نرسیده است که خود به معرفی خودتان اقدام نمایید؟ حقیقت نباید در بوتهی اجمال بماند. مگر در سرمشقهایتان برای ما به کرات ننوشتید: «عشق است و همین لحظهی دیدار و دگر هیچ»؟ مضمون کلامی از علی (علیه السلام) این است که وقتی صلاحیتهای شمارا پنهان نمودند، خود موظف به آشکار نمودن آن هستید.”
گفتم: ” کاملاً قانع شدم، حق با شماست؛ بنابراین دیگر حرفی نمیماند.”
گفت: “از شما کتابهای متعددی در حد اعلی به چاپ رسیده است و نمایشگاههای بزرگ و به یاد ماندنی برگزار نمودهاید. ۴۰-۵۰ سال است شما را به عنوان سخنور و زبان آوری بلامنازع میشناسند. آنچنان که از استادان انجمن شنیدهایم، شما هنگامی که در مجامع بزرگ لب به سخن میگشایید، سکوت آمیخته به تحسین تمام حاضران را فرا میگیرد. به قول افلاطون: «خطابه هنر اول است». به عنوان تهیه کننده، مجموعه مستندهای تلویزیونی منحصر به فرد تهیه کردهاید. همچنین در دوران اشتغال در صداوسیما به عنوان مجری طرح و پژوهشگر، منتقد و ارزشیاب برنامه، تحقیقات موفق و اثرگذار انجام دادهاید. خط و خوشنویسی تنها یکی از مهارتهای شما به حساب میآید. اینهمه مرتبه های علمی و هنری که شما احراز نموده و تجربه کردهاید، تمام تمامیت خواهان انجمن خوشنویسان به جزئی از آن هم دست نیافته اند…”
و گفت: “حیف نیست…” کلامش را قطع کردم و گفتم: “«حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد.» به چشم! وقت بهار و گل، و مشورت با شاهد و ساغر، عشق به کار است، زهد به کار نیست.”
گفت: “نمیخواهید از کتابهایتان سخن بگویید؟”
گفتم: “کدام یکی؟”
گفت: “هفت شهر عشق…”
گفتم: “سال ۱۳۶۵ آن را خوشنویسی کردم و سال ۱۳۶۶ یعنی ۹ سال بعد از انقلاب، هفت شهر عشق اولین اثر کتابتی بود که توسط انجمن خوشنویسان ایران به چاپ رسید. با مقدمهای مفصل از دکتر حسین الهی قمشهای. الهی قمشهای عادت به نوشتن ندارد و بیشتر سخنران است تا نویسنده؛ از این رو مقدمهای جامع به قلم ایشان برای کتاب من کاملاً استثنایی بود. هفت شهر عشق در سال ۱۳۶۷ تجدید چاپ شد. یکسال بعد از انتشار به ۴۰ برابر قیمت و هم اکنون به ۴۰۰برابر قیمت رسیده است! در شرایطی که کتابهای خوشنویسی شدهی انجمن خوشنویسان با ۲۰ تا ۳۰ درصد تخفیف به فروش میرسید، همان وقت هفت شهر عشق بود که به ۴۰برابر قیمت رسید و در جان و دل دوستدارانش جا خوش کرد و قافله سالار پرواز در هفت شهر عشق شد.
ضمناً باید یادآور شوم که نگارش و چاپ هفت شهر عشق (منطق الطیر فریدالدین عطار) مصون از کارشکنی نبود. اول برای خوشنویسی آن از من دعوت به عمل آمد و بعد ممانعت! و خواستند که به هر قیمت ممکن کتاب به چاپ نرسد. ایستادگی کردم. این نکته را هم اضافه کنم که قلم کتابت من از سالهای ۶۳و۶۴ در انجمن خوشنویسان و جامعه خوشنویسی سراسر کشور زبانزد خاص و عام و شهرهی شهر شده بود تا حدی که جامعهی خوشنویسی هفت شهر عشق را در عین حال متعلق به خودشان نیز میدانستند. منویات عمومی و دینامیک سازمانی، همچنین دفاع و اهتمامی که استادان پیشکسوت؛ جنابان عباس اخوین، کیخسرو خروش، زنده یاد عبدالله فرادی و فتحعلی واشقانی، برای چاپ و نشر هفت شهر عشق به خرج دادند باعث شد که بالأخره دست اندرکاران انجمن مجاب شوند و کتاب در ۱۳۶۶ به چاپ رسید.
نکات قابل ذکر فراوانی در این زمینه وجود دارد که در فصلهای آتی به شرح آن خواهم پرداخت.”
گفت: “استاد! تا آنجا که ما میدانیم مردم ایران و دوستداران آثار شما بسیار مایلند که دربارهی دیگر کتابهایتان؛ شاهنامه، سیمای پهلوانان، حافظ و مثنوی و آثار نمایشگاهیتان بیشتر بدانند. همچنین مجموعه برنامههای مستند تلویزیونی و پژوهشهای شما.”
گقتم: “بماند تا وقتی دیگر…”
محمدعلی گرجستانی ۱۳۹۸/۱/۱۳